حرفهای ضد و نقیضِ مشاور روی اعصاب من همیشه راه میره

از یک طرف میفرمایند که تو یه خانم کامل و دوست داشتنی هستی و مناسب ترین مورد برای ازدواج با آقایون و اینکه ازدواج نکردی مشکل از تو نیست و هیچ عیبی نداری، اما از یک طرف دیگه میفرمایند که دلیل اینکه ازدواج نکردی اینه که به آقایون اعتماد نمیکنی و بدبین هستی ، راحت تر باش با آقایون!


از یک طرف می فرمایند که دلیل شکستِ تو این هست که آقای  ر  صداقت نداشت، اما از یک طرف می فرمایند که میدونی چی باعث شد شکست بخوری توی این قضیه؟اینکه تو بدبین هستی به آقایون!  خوب حالا سوال من اینه که :

1-  اگه من خوشبین بودم معجزه می شد و  آقای  ر  مجرد میشد؟!!    

2-  شما که میفرمایین من یه خانم باکمالات و دوست داشتنی برای آقایون هستم! پس رفتار فعلی من مشکلی نداره که آقایون من رو میپسندن،اگه من با آقایون راحت بودم و اینقدر سختگیر نبودم، به همین اندازه از من خوششون میومد؟ اگه من با آقای   ر   راحت بودم آیا اون از من تعریف میکرد پیش شما؟! میگفت باشخصیته؟!   


پس به این نتیجه میرسیم که من رفتارم با آقایون مناسب هست

این رو هم بگم که اعصابم از این حرف شما که میگین "با آقایون راحت باش" خورد میشه، من اصلا دلم نمیخواد با آقایون راحت باشم، دلم نمیخواد بهشون خوشبین باشم ، نمیخوام بهشون زود اعتماد کنم، دلم میخواد یه خانم سر و سنگین و متین باشم ، حتی اگه باعث بشه که تا آخر عمرم مجرد و تنها بمونم، اصلا دلم نمیخواد با مردها راحت باشم 

یا من منظور شما رو بر برداشت کردم یا...      فقط خواستم بگم که از این حرفهاتون ناراحت میشم و مدام فکر میکنم که دارین من رو به اعتمادهای بیجا ، امر میکنید.


ضمناً این حرفتون شدیداً روی اعصاب من هست : " دلیل شکست تو توی رابطه با آقای  ر   ، بدبین بودنِ تو بود! اگر بدبین نبودی اینطوری نمی شد!!!"    به خاطر این حرفتون نمی بخشمتون، یا با من صادق باشین و عیب هام رو بگین و الکی از من تعریف نکنین ، یا اگر دختر خوب و کاملی هستم ، بذارین همون کلاغ وار راه برم! راه رفتن کبک پیشکش!