دلم گرفته

امروز زیاد به فکر اتفاقاتی بودم که افتاد، رفتارهاش، محبتهاش، توجهاتش مدام جلوی چشمم میاد و حسِ تنفرم نسبت بهش زیاد و زیادتر میشه و حس ناامیدی م به آینده داره دیوانه م میکنه . میدونم مردی که اینقدر راحت می تونه بغیر از زنش به دختر دیگه ای فکر کنه اصلا ارزش  غصه خوردن رو نداره. دلم میخواد درس عبرتی بهش بدم که بجز زنش ، جرأت نکنه به هیچ زن دیگه ای حتی نگاه کنه. 

خیلی زوره که یه مرد هرطور دلش میخواد زنها رو به بازی بگیره و بعد راحت زندگی ش  رو ادامه بده و اونوقت دخترها ناراحتی رو تحمل کنن، باید ناراحتی ای که ایجاد کرده رو جبران کنه، بیخود کرده که به من احساس داشته ، بیخود کرده که دروغ گفته مجرده و من رو به با رفتارهاش به بازی گرفته، بیخود کرده، باید جبران کنه 

مشاور هم که با خیال راحت میگه که برات تجربه میشه!  میگذره!  بله ، معلومه که میگذره ولی سخت میگذره. این رو درک نمیکنه که هر غصه ای تموم میشه ولی اثراتش همیشه باقی می مونه

دلم خیلی گرفته، خیلی ناراحتم، بی قرار، غصه دار، عصبی...  باید ناراحتی ای که ایجاد کرد رو جبران کنه، دروغی که گفت و رفتارهایی که داشت، باید جبران کنه وگرنه ...